0
کتاب قزل آهو (رمان)
ارسال از روز کاری
خرید اقساطی با دیجی پی
راهنما
کتاب قِزلآهو نوشته امالبنین ماهر که روایتی داستانی از رابطه عمیق دو ملت ایران و افغانستان است، از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد.
کتاب قِزلآهو اثری از امالبنین ماهر، نویسنده اهل افغانستان است که در مشهد مقدس ساکن است. او در سال 1368 به دنیا آمده و از کودکی به نوشتن، خواندن و هنر علاقه داشته است. کتاب «قِزلآهو» در 82 فصل نوشته شده و واژهنامهای نیز در صفحه آخر کتاب قرار گرفته است.
از دیگر آثار این نویسنده میتوان به کتابهای «جمع پاکان»، «دلاندروا» و «عکاسباشی» اشاره کرد. کتاب «قِزلآهو»، برگزیده سیزدهمین دوره جشنواره شعر و داستان انقلاب است. این رمان بهدلیل اشتراکات فرهنگی، دینی و مذهبی و زبانی بین دو کشور ایران (شهر مشهد) و افغانستان (شهر کابل) در آمد و شد است.
نویسنده در کنار بستر شکلگیری منطقه طلاب مشهد، سعی دارد خون شریکی و رابطه عمیق دو ملت را به تصویر بکشد. او تلاش میکند در لایههای زیرین هدف دیگری را نیز نشانه بگیرد و آن، برگشت به خود و هویت اصلی است؛ بهطوری که یکی از شخصیتهای رمان بهدلیل اوضاع بد زمانه مجبور است در شهر کابل و کشور افغانستان هویت اصلی خود را پنهان کند اما در شهر مشهد کنار امام مهربانیها این هویت را دوباره پیدا میکند.
داستان همزمان در دو کشور و در دو شهر یعنی ایران، مشهد، و افغانستان، کابل، اتفاق میافتد. مزدوران شاه در اراضی اطراف حرم مطهر همچنان عربدهکشی میکنند و در آن طرف افغانستان نیز درگیر مسائل مدرنیته است. تاجگذاری شاهِ ایران میخواهد انجام شود و فرح دیبا به دلیل علاقه به فرهنگ از یک گروه موسیقی افغانستانی دعوت میکند تا به ایران بیایند. گروه به ایران میآید و ما با دو برادر که در حقیقت دو خواهر هستند آشنا میشویم. این دو به دلایل امنیتی و به خواستۀ مادرخواندهشان که بدون مرد قادر به زندگی در اجتماع مردسالار افغانستان نیست، دست به دامان پسرپوشی میزنند. گروه به مشهد میآید اجرا انجام میشود و برادر کوچکتر توسط قیطاننامی برای ماهیفروشی دزدیده میشود. جریانات ادامه پیدا میکند و دو برادر هویت اصلی خود را در جوار امام رضا (ع) پیدا میکنند و زندگی جدید خود را شروع میکنند.
بریدهای از کتاب قزل آهو:
«وطن را خوب میشناسم، از آن بهتر تو را. خاکْ عینِ مادر است. پا که بگذاری رویش، دلش بد نمیشود که هیچ، خوش و خوب هم میشود، گرم میشود و ریشه را میزند بند پایِ دل آدم و دل کندن را سخت و صعب میکند. حالا تو میخواهی خودت را از من دریغ کنی، نارواست دخترکِ افغان، دلبرکم، غزالم. عشق که بیاید خودخواهی و خویشخواهی معنایی ندارد. هر چه هست دگرخواهی و دیگرخواهی است. پس تو را میخواهم؛ خواستنی تمام.»












