0
کتاب خبرنگار غیر اعزامی
ارسال از روز کاری
خرید اقساطی با دیجی پی
راهنما
کتاب خبرنگار غیر اعزامی، روایتی تکاندهنده از خاطرات جمیلالشیخ، تنها خبرنگاری است که در طول سه سال و نیم محاصره شهرکهای شیعهنشین فوعه و کفریا در سوریه حضور داشت. این کتاب، حاصل 56 ساعت گفتگو با جمیلالشیخ است و از روزهای کودکی او در سوریه تا تجربیات تلخ و شیرین در دوران محاصره و مهاجرت به ایران را به تصویر میکشد.
خبرنگار غیر اعزامی در پنج بخش روایت میشود:
بخش اول: کودکی و نوجوانی جمیل و آشنایی با فرهنگ سوریه
بخش دوم: هفت سال زندگی جمیل در ایران و تجربه تحصیل و مهاجرت
بخش سوم: شروع بحران سوریه، درگیریهای دمشق و زینبیه، محاصره فوعه و کفریا
بخش چهارم: سه سال و نیم محاصره فوعه و کفریا و روزهای سخت مردم در این شهرکهای شیعهنشین
بخش پنجم: مهاجرت جمیل از سوریه و طعم تلخ غربت
نویسنده کتاب با زبانی روان و گیرا، خاطرات جمیلالشیخ را به تصویر میکشد و خواننده را به سفری پرفراز و نشیب در قلب بحران سوریه میبرد. کتاب خبرنگار غیر اعزامی فقط یک کتاب خاطره نیست، علاوه بر این داستانی از عشق، مقاومت و امید در شرایطی است که انسانیت در معرض تهدید قرار گرفته است.
این کتاب، خواننده را به تأمل در مفاهیمی مانند ارزش صلح، اهمیت خانواده، قدرت ایمان و امید به آینده وا میدارد.
در نتیجه کتاب خبرنگار غیر اعزامی انتخابی ایدهآل برای علاقهمندان به تاریخ معاصر، سیاست، ادبیات داستانی و همچنین کسانی است که به دنبال داستانی واقعی و الهامبخش از مقاومت و امید در برابر سختیها هستند.
برشی از کتاب:
«میدانید که حزب بعث عراق و سوریه از زمانی که صدام روی کار آمد، تقریبا از هم جدا شدند. حافظ اسد طرفدار ایران بود و جلوی زیادهخواهیهای صدام ایستاد. برای همین سوریها هم ایران را دوست داشتند. از آن طرف ما شیعه بودیم و جنایتهای صدام علیه ایرانیان را میشنیدیم. بین سوریها، صدام به شدت منفور بود.
برای شما که ایرانی هستید احتمالا جالب است بدانید مردم در فوعه نسبت به صدام، امام و جنگ ایران و عراق چه ذهنیتی داشتند. ما در بچگی و زمانی که خودمان قدرت تحلیل مسائل را نداشتیم، این حرفها را از بزرگترها میشنیدیم. یادم هست که صدام در فوعه به شمر معروف بود. در مراسم عزاداری محرم وقتی میخواستند از شمرهای امروز حرف بزنند، دربارهی صدام حرف میزدند. من بچه بودم و گوش میکردم. فکر میکردم صدام خودش امام حسین را کشته است.
مردم فوعه نفرت عجیبی از صدام داشتند و میدانستند صدام سرباز امریکا است و به دستور آنها به ایران حمله کرده است. از آن سمت، ما امام خمینی را خیلی دوست داشتیم. هر آدمی را که برای آزادی بجنگد دوست داریم. چهگورا را میشناسید؟ همه دوستش دارند؛ چون برای حقش جنگید. چاوز را دوست داشتیم؛ چون برای مردمش جنگید. مگر میشود کسی آزادی را دوست داشته باشد و امام خمینی را دوست نداشته باشد؟»












