پُروصله‌ترین کشور روی زمین!

0


پُروصله‌ترین کشور روی زمین!

منتشر شده در 1404/04/28

یادداشتی بر کتاب «جان‌ور قندهار» به قلم ناعمه اصفهانیان


به واسطه تولد و زندگی در کاشان، افغانستانی هیچ‌وقت برایم غریبه نبوده. از وقتی چشم باز کردم در محله‌مان همسایه‌ افغانی داشتیم و در مدرسه همکلاسی‌های افغانی که دوستانم بودند. اما باید اقرار کنم که از افغانستان هیچ نمی‌دانستم و تصویری جز همان سرزمین برهوت و مردمان رنج‌کشیده در ذهنم نبود... تا جان‌ور قندهار!

جان‌وَرِ قندَهار سفرنامه‌ای نفس‌گیر به سرزمین افغانستان یا تکه جدا شده خراسان شرقی است؛ شبیه‌ترین همسایه که هیچ از او نمی‌دانیم. نه از تاریخ، نه از جغرافیای عجیب، نه از خرده فرهنگ‌ها و نه از تبارشان. آنجا که سال‌هاست زحمتش برای ما بوده و سرکوفتِ سرنوشت پررنجش نیز.

در این کتاب، هادی معصومی از سفری که در آغازین روزهای امارت دوم طالبان به افغانستان داشته، روایتی پرکشش و ماجراجویانه برای ما نقل می‌کند که شیرینیِ روایت با قند پارسی در قامت فارسی دَری، زبان طنز و تلخیِ اتفاقات، همگی با هم آمیخته و عجین شده‌اند. «یاد جمله آن راننده بامیانی افتادم که به مسافران طالبش گفته بود: شما گدا بودن ما رَ هم گدا کردن. گرسنه بودن ما رَ هم گرسنه کردن. عدالت رَ خوب اجرا کردن.»

جان‌ور قندهار داستان سفر به کشور پُردردی است که حتی یک روز از خانه‌جنگی در امان نبوده و نویسنده که معتقد است آمده‌ تا مانند نواری خام تنها بشنود و ثبت کند، واقعاً آمده تا تنها شنونده حرف‌های مردم کوچه بازار، رهبران این حزب و آن حزب و فرماندهان جنگی باشد بدون احساس تعلق به آنان که طالبان را جنبش اصیل منطقه می‌خوانند یا آنان که احمد مسعود جوان را سیدالشهدا و ایران را منافق می‌دانند.

معصومی در این کتاب تصویر نسبتاً روشنی از افغانستان به ما می‌دهد و از جغرافیایش می‌گوید، از جغرافیای سخت و دشواری که اقوام را از هم جدا کرده و اختلاط فرهنگی را ناممکن ساخته و تسلط حکومت مرکزی را مشکل و دور از دسترس. از فرهنگ مردمان نوشته و از روزمرگی‌ها و آرزوهایشان در میانه جنگ. از نگاه گاهی به حق و گاهی به ناحقِ ناامیدشان به ایران گفته و حُب و بغض‌شان نسبت به آمریکا. او در پس هر گفتگو و حین هر کشمکش، هر لحظه یقه وجدان خود و مخاطب را می‌گیرد که آیا این همه توان ما برای کمک به افغانستان بوده است؟

داستان اما درون سیاست و خشونت و جدیت نمی‌ماند. پا را بسیار فراتر از سیاست گذاشته و وارد ادبیات و تاریخ می‌شود. اصلا مگر ممکن است از افغانستان بگویی و از خواجه عبدالله انصاری نگویی؟ از بامیان عبور کنی و صلصال و شهمامه، مجسمه‌های غول‌پیکر بوداییِ بامیان که سال‌هاست جانباز هر جنگی شده‌اند را نبینی؟ به مزار شریف بروی و داستانِ قبر امام شریف را ندانی و یا به غَزنِی سفر کنی و یاد بارگاه سلطان محمود غزنوی و فردوسی و شاهنامه جاودانش نیفتی!

بی‌گمان افغانستان پروصله‌ترین کشور روی زمین است. جاده‌ها یا سَرک‌ها به خوبی گواه این موضوع است. جمله مشهوری‌ست که «جایی که جاده به پایان می‌رسد، طالبان آغاز می‌شود.» آن جاده‌هایی که به سختی زورشان به وصل کردن مردم به هم می‌رسد. مردمی که در ظاهر و باطن و فرهنگ، نه می‌توانی بیگانه‌شان بدانی و نه هموطن. به قول نویسنده: «کشورهای دنیا سه دسته‌اند: ایران، خارج و افغانستان. این سومی نه آن‌قدر از ایران جداست که خارج باشد و نه آن‌قدر داخل است که ایران باشد.»

جان‌ور قندهار را باید خواند و این روزها شاید خواندنش ضروری‌تر از هر زمان دیگری باشد. این روزها که از یک‌سو نام مهاجران افغانستانی که سال‌ها همشهری‌هایمان بوده‌اند، بیشتر شنیده می‌شود و از سوی دیگر دشمن دیرینه، نقشه شوم ساختن افغانستانی دیگر را برای ایران‌مان در سر پرورانده. گفتنش به غایت تلخ است اما افغانستان آیینه تمام‌نمایِ قدم گذاشتنِ اجنبی در خاکِ پاکِ میهن است.

+ بازنشر از صفحه اینستاگرام ناعمه اصفهانیان

جان‌ور قندهار
کتاب جان‌ور قندهار
دکتر هادی معصومی زارع
افغانستان
طالبان